همبازي هاي كودكي ات
مهم ترين همبازي تو ميلاد است با موهايي طلايي و درخشان
و از زندگي ، بي خبر تر از تو.
همبازي ديگرت اميركيان است.
اسمش را گذاشته ايم آقاي مست.
بي هدف فقط مي دود.
و البته اجازه نمي دهد هيچ پسري دست خواهر دوساله اش كياناز را بگيرد.
كياناز همبازي ديگر توست.
آرام ترين ، منطقي تريت و خوش رفتارترين كودكي كه
دور و برمان كودكي اش راپرسه مي زند.
البته اگر كسي دعوايش كند، بايد فكر آشتي كردن را از سرش بيرون كند.
مامانش مي گويد موذي است و زيركانه به خواسته هايش مي رسد.
من اما او را با همه شما طاق مي زنم.
پرنيان همبازي ديگر توست.
بسيار باهوش، قشنگ، خوش رفتار ، منفعت شناس، مستقل و البته تنهاتر از همه شما...
نيلا هم همبازي تو و همكلاسي ات در پيش دبستاني است
آنقدر دوستش داري كه نمي تواني زيبايي اش را توصيف كني.
من هم ناديده عاشقش شده ام.
عرشيا و امير حسين هم همبازي هاي ديگر تو هستند.
امير حسين آزادي خواه، مبارز، بيزار از دروغ ،بسيار مهربان و البته بسيار بي تحمل است.
عرشيا وقتي سه ساله بود ،
در يك مسابقه خانوادگي مهر پدرش را با خوشمزه ترين شكلات دنيا طاق نزد
و بين پدرش و شكلات ، با غرور پدرش را انتخاب كرد.
عماد هم اگرچه بزرگ تر از توست،
اما در كودكي هاي هم قدم مي زنيد.
تنها، مغرور، ساكت، درونگرا با دروني پرهياهو است.
به تماشايتان نشسته ام همه فرزندان من
و مي خواهم ببينم لقمه زندگي را چگونه در دهان فرو مي بريد.
فردايتان پرفروغ و بي ستم باد!