مانلي و سارا
مانلي و عماد
دوستانت
باران عرفان ميلاد اميركيان وانيا سارا مهياس شارونا طاها احسان پارسا نيدرام ....
نویسنده :
مامان اشي
15:14
نام عروسك هايت
علي رادينا آرسين عماد مسيحا فريبا عسل
قصه ي عروسك هايت
علي :مهم ترين عروسك توست.عمه جون براي تولدت به تو هديه داد.يك دست لباس آبي دارد.يك كيف آبي.يك پوشك.يك پستونك.يك شيشه شير و ظرف غذا. تو با علي بازي نمي كني .زندگي مي كني.همه ي تجربه هايي كه من درباره تو دارم،تو با علي تجربه ميكني.اين روزها اما حال علي اصلا خوب نيست.يك دستش و گردنش صدمه ديده و پستونك و شيشه شيرش را گم كرده اي.بايد ببرمش بيمارستان عروسك ها.اين روزها هر روز گريه مي كني كه برايت يك علي ديگر بخرم.آرزوي بزرگ تو داشتن يك علي جديد است.مي خواستم برايت نگيرم اما برايش خيلي غصه ميخوري.برآورده كردن آرزوي بزرگ تو براي من سخت نيست.اگر علي قديمي ات درمان شد،مي شود برادر علي جديد و آن وقت...
زيبايي شناسي مانلي
داشتی از مهدت تعریف می کردی.گفتی: مامان من از الهام جون بالایی خیلی خوشم می یاد.آخه آرایش می کنه،خوشگل می شه.(الهام جون بالایی مربی بچه هایی است که در طبقه دوم هستند.)ادامه دادی:از الهام جون پایینی هم خوشم می یاد.شال توپ توپی خوشگل داره.(الهام جون پایینی در طبقه اول است و مربی خود توست.) گفتی: از عطر میس هستی هم خیلی خوشم می یاد.بوی خیلی خوبی میده آخه.باز گفتی:از سحر جون هم خوشم می یاد .آخه خیلی خوشگله.دماغشم خوشگل شده.(سحر جون تازه بینی شو عمل کرده.) امروز که اومدم مهد،سحر جون رو دیدم و حرفهای تو رو بهش منتقل کردم.گفتم ببینید چطور دخترم همه تون رو زیر نظر داره.حتی نسبت به عطری که می زنید ،قضاوت می کنه و نظر میده.سحر جون کلی خندید...
نمايش زير پاهاتو نگاه كن در تالار هنر
عكس مانلي
در دل كوچكت چه مي گذرد
ميآيم مهد دنبالت. سلام و بوسه ،... و راه مي افتيم. مثل هر روز ،از سوپر ميرداماد رد مي شويم و تو مي گويي : برام سي دي بخر... ترجيح مي دهم ، هرچه مي خواهي ،فوري برايت تهيه نكنم. گاهي مي گويم كيفم همراهم نيست. گاهي مي گويم بايد صبر كني تا حقوقم را بگيرم. گاهي هم خواسته ات را اجابت مي كنم... اگر يك روز، مثلا هم از من سي دي بخواهي ،هم پاستيل،مي گويم مي تواني با اين دوهزار توماني خريد كني...يا پاستيل را بخر يا سي دي را.گمانم اين است كه به اين ترتيب مي توانم تو را با مفهوم اقتصاد و سهم آشنا كنم.ديگر اينكه بي رويه گوش سپردن به خواسته هاي تو را منطقي نمي بينم. هنوز در سوپر ميرداماد هستيم.دست مي گذا...