گنجشكك اشي مشي

سيندرلا 2

1390/5/3 10:02
نویسنده : مامان اشي
860 بازدید
اشتراک گذاری

 

داشتيم با هم قصه سيندرلا را مرور مي كرديم.گفتي برايت تعريف كنم.گفتم "مامان سيندرلا مرده بود و پدر سيندرلا دوباره ازدواج كرده بود.آن هم با زني كه خيلي بدجنس بود.دو تا دختر زشت و از خود راضي داشت و سيندرلا را هم اصلا دوست نداشت.زن بد جنس اجازه نمي داد سيندرلا به مهماني پسر پادشاه برود ..... "

به اينجاي قصه كه رسيدم ابروهايت را درهم كشيدي و گفتي "مامان پس چرا سيندلا خودش نمي رفت ؟"

برايت عجيب بود كه سيندرلا به راحتي ظلم را مي پذيرد .به گمانم خودت را جاي او گذاشتي و احساس كردي اگر تو سيندرلا بودي زير يوغ نامادري بدجنس نمي رفتي و خودت را به مهماني پسر حاكم مي رساندي......

گاهي تحليل هاي كودكانه ات مرا دچار حيرت مي كند عزيزك قلبم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان سانای
3 مرداد 90 23:34
اشرف خانم ممنون از برطرف کردن اشکال .خاطرات مانلی را خیلی جذاب وحساسی نوشتی کاش یه عکس از این کوچولوی دوست داشتنی هم می زاشتی
مهرانه مامان مهرسا
12 مرداد 90 9:32
سلام به گنجشكك اشي مشي و مامان اشرف مهربون تولدش مبارك مانلي جون هم خودش هم اسمش خيلي قشنگه لطفاً عكساي بيشتري از اين گل دختر بزارين با اجازه شما رو لينك مي كنم
بهار(مامانی شهراد)
12 مرداد 90 9:49
salam golaaaaaaaam=Denshala sad sale beshio hamishe vase mamano babat maye eftekhar bashi pishe manam bia montazeretam azizam>