ماجراي نام هاي تو
از دوران جنيني تا زمان تولدت هزار تا اسم برايت پيدا كرديم يا به ما پيشنهاد كردند.
اين اسم ها را من برايت انتخاب كردم كه هر كدام به دليلي حذف شدند:
آشنا،گندم،ماهور(نام گلي است و يكي از دستگاه هاي موسيقي،نام دختر احمد رضا احمدي-
شاعر)،گلواژه،نجوا،راوك(پيمانه ي شراب)،فرانه(پروانه)،صبوحي(شراب صبحگاهي)،صراحي(ظرف
شراب)...
من نام هايي را كه مفهوم گل و شراب را تداعي مي كنند براي دختر ها خيلي مي پسندم.
اينها اسم هايي بود كه بابا منوچهر برايت انتخاب كرده بود:
ترگل،آهو،گندم،انوشه،رها.
هر دو گندم را دوست داشتيم .ولي گفتند از آن اسم هايي است كه بچه ها در مدرسه به خاطر آن
سر به سرت خواهند گذاشت.
بابا مي گفت رها به فاميلي ات مي آيد.
نام انوشه را به خاطر انوشه انصاري ،دختر فضانورد ايراني دوست داشت .
عمه منيژه ،اسم گلبرگ و گلفام را پيشنهاد كرد.
عمه فتانه،از اسم ساقي و غزل خوشش مي آمد.
ساقي را پسنديدم اما امروز به مواد فروشان خرده پا انگار ساقي مي گويند.به همين دليل پشيمان
شدم.
مامان جون اردستاني (مامان من)،اسم گلزار را پيشنهاد كرد.در دوران كودكي اش دوستي زيبا به اين نام
داشته است.
تك تك اين اسم ها را مي گذاشتم كنار فاميلي ات تا ببينم به نام فاميلت مي آيد يا نه.
رها فراهاني...گندم فراهاني...فرانه فراهاني....آهو فراهاني...
اما بالاخره تو شدي مانلي(بمان برايم/شاه ماهي/پري دريايي).همه از اين اسم خوششان آمد.
اميدوارم خودت هم وقتي بزرگ شدي اسمت را دوست داشته باشي.
هنوز من كمي از دلم پيش اسم گندم و ماهور است.نمي دانم خودت كدام يك از اين اسم ها را بيشتر
دوست خواهي داشت.شايد هم اسمي جز اين اسامي رابراي خودت بپسندي.
در هر حال و به هر نام ، خوش نام و خوش عاقبت باشي عزيز دل مادر!