شكلاتي كه ستاره ات را گرفت
دو روز پيش:
گفتي: مامان، امروز ستاره هام 19 تا شد.
به ازاي هر كار شايستهي تشويق، از معلمت يك ستاره ميگيري.
با شوق و هيجان ادامه دادي: اگر ستاره هام 20 تا بشه، برچسب مي گيرم
يك روز پيش:
پرسيدم:مانلي! ستاره نگرفتي؟
با نگاهي كه در آن خنده، شيطنت و كمي پشيماني پيدابود، گفتي:گرفتم، ولي كار بد كردم،
خانوممون ستارهمو ازم گرفت.
با تعجب گفتم، چرا؟
گفتي:آخه سر كلاس خوراكيمو خوردم.
گفتم:خوراكيت چي بود؟
گفتي: آب نبات.
گفتم: چرا خوردي؟
گفتي: آخه گشنه م بود.
گفتم : خانومتون چي گفت؟
گفتي: خانوممون گفت خوراكيتونو بايد زنگ تفريح بخوريد.
دلم غنج مي رود براي دغدغه هاي كوچولويت.
امروز:
دويدي به سمت آغوشم و گفتي: خانوممون ستاره مو پس داد!
بوسيدمت و گفتم، چطوري؟
گفتي: وقتي خانوم پرسيد، اين كلمه اولش چه صدايي داره، من و دوستم با هم گفتيم ن.
خانوم به دوستم ستاره داد.ستاره ي منو هم گذاشت سر جاش.
معلمت به تو خواهد آموخت كه به دست آوردن امتياز در زندگي شيرين، اما نگاهداري آن
سخت خواهد بود.