گنجشكك اشي مشي

تقصیر من نبود

  مهد قبلی (مهد نگین ) را خیلی دوست داشتی. خو کرده بودی به آنجا. هر بار که می رساندمت به مهد، با شوق و آغوش باز ،وارد مهد می شدی و نگران ماندن و رفتن من نبودی. الهام و باران را خیلی دوست داشتی. حتی احسان و پارسا را که می گفتی اذیتت می کنند. من اما مجبور شدم مهدت را عوض کنم  و مجبورت کردم این تغییر غیر دلخواهت را بپذیری. راه طولانی بود. باید به دندانت می گرفتم تا برویم و برگردیم. خسته می شدم و تو را هم خسته می کردم. به خودم حق دادم، با وجود دلبستگی و وابستگی ات تصمیم بگیرم و مهدت را عوض کنم. برای من بهتر شده است. از آوردن و بردنت خسته نمی شوم. مهد جدید ،نزدیک خانه است. با عجله خودم را می رسانم و ب...
18 دی 1390

مادري به نام مانلي

  غرق بازی بودی با میلاد. کنارتان نشسته بودم. بالش مرا گذاشته بودی زیر سر علی . همان عروسکت که از همه بیشتر دوستش داری. خسته شده بودم از نشستن و خواندن . خواستم دراز بکشم و نگاهتان کنم. بالشم را آرام از زیر سر علی برداشتم. آمدم که بگذارمش زیر سر خودم.صدای جیغت مرا به خودم آورد. -علی از خواب بیدار می شه.بالششو برندار.... بالش علی را بهت دادم تا بگذاری زیر سرش. گرفتی و سر علی را روی بالشش گذاشتی. بعد بی توجه به من و نگاهم ،بازی با میلاد را از سر گرفتی. علی جدی تر از آن است که من بالشم را از زیر سرش بردارم. و تو جدی تر از آنکه حتی وقت خوردن خوشمزه ترین بستنی عالم، مادری کردن در حق علی از یادت برود. این لحظ...
3 دی 1390

مهدجديد

  ببخش عزيزم.تو مهد كودكت،دوستان مهدت،و اينكه همراهم باشي را خيلي دوست داشتي.ولي آوردن و بردن ات خيلي خسته ام مي كرد.خودت هم در اين مسير طولاني اذيت مي شدي.حالا بايد براي سازگاري با محيط جديد وقت بگذاري.زمان مي برد پيدا كردن دوست تازه....و... امروز دومين روزي استكه به مهد جديدت مي روي.اميدوارم دوستت داشته باشند و دوستشان داشته باشي.                                                   &nb...
22 آذر 1390

مهد جديد تو

  سلام عطر دلاویزم امروز تو را به مهد جدید بردم.مهد دلارام .نگران بودم با این تغییر وضعیت مدارا نکنی.خوشبختانه کنار آمدی .امیدوارم محیط تازه را دوست داشته باشی و دوستان خوبی پیدا کنی.کمی دلتنگ بارانی.نزدیک ترین و صمیمی ترین دوست تو در مهد قبلی،نگین.شرایطی فراهم می کنم که بتوانی او را خارج از مهد در تئاتر یا سینما ببینی. قد بکش پیش خواهش چشمهام ،حاصل جان و تنم!
20 آذر 1390

جايزه‌ي تو براي من!

  كتاب فارسي آموز ادبي (قصه هاي نخودي) را خيلي دوست داري.كتاب حجيمي است و خواندنش وقت گير. گفتي برايت بخوانم.كار داشتم.گفتم :"يك كم برات مي خونم."گفتي: "ماما اگه همه ي نخودي رو برام بخوني ،مي ذارم علي رو بغل كني."علي محبوب ترين عروسك توست.به حساب خودت،پاداش بسيار بزرگي برايم در نظر گرفته بودي.همه ي كتاب را نخواندم و نگذاشتي علي را بغل كنم.حتي نگذاشتي بوس اش كنم،عزيزم!   ...
12 آذر 1390

بالشت پرم،دختر...

دختر،دخترم ،دختر... بالشت پرم دختر... مانلي خدا پدرت را برايت نگهدارد. اين بيت را كه نوشتم ،پدرم برايم مي خواند.صداش هنوز توي گوشم شنيده مي شود.بعدش هم مي خواند: فردا كه برم بازار... بهرت مي خرم جوراب... به فراخور اوضاع ماليش ،به جاي جوراب چيزهاي ديگر مي گذاشت:عروسك،پيرهن.... يادش خوش.جاش توي زندگيم خيلي خاليه....
29 آبان 1390

اگه من زنت بشم

  جاي خالي عشق در ادبيات كودكانه   در قصه ها و كارتون هاي خارجي مثل قصه ي سيندرلا و سفيد برفي ،شرك و گارفيلد مفهوم عشق بسيار شفاف و زيبا پيداست.سيندرلا را عشق ،به خوشبختي مي رساند.سفيد برفي با عشق به زندگي مي رسد.شرك را يك بوسه ي عاشقانه از دنياي ديوي اش دور مي كند.در گارفيلد هم مضمون اصلي عشق است. در قصه هاي ايراني اما به دليل شرم شرقي و موانع سنتي  ،از عشق در ادبيات كودكانه خبري نيست. شنگول و منگول و حبه ي انگور فقط يك مامان دارند كه بيچاره هم بايد نان آورشان باشد و هم امنيت و جان آنها را حفظ كند.از بابا بزي هيچ خبري نيست .معلوم نيست وقتي مامان بزي رفته است دنبال غذاي بچه ها،بابا بزي كدام گوري گم شده ...
25 آبان 1390

ماه فقط مال من نبود

    اين قصه را مامان مانلي براي او نوشته و منتشر كرده است. خلاصه ی قصه: ...مانلي يك دل نه صد دل عاشق ماه مي شود و پاهايش را توي يك كفش مي كند كه برود پيش خدا و هر طور شده ،ماه را از خدا بگيرد و كنج اتاقش بگذارد تا اتاقش ،از اتاق همه ي ني ني هاي دنيا زيباتر و روشن تر شود.خدا دوست ندارد ماه را به مانلي ببخشد اما مانلي اصرار و التماس مي كند و بالاخره خدا راضي مي شود و ماه را به او مي دهد. مانلي باورش نمي شود و با شادي و حيرت بسيار ،ماه را از خدا مي گيرد و بغلش مي كند و به سمت خانه اش راهي مي شود. وقتي مانلي ماه را در اتاقش مي گذارد ،انگار هزاران چراغ در اتاقش روشن كرده اند.اتاق او از اتاق    ه...
23 آبان 1390